زنبور عسل

امام را پرسیدند از شیعیان ،فرمود به مثل زنبور عسل

زنبور عسل

امام را پرسیدند از شیعیان ،فرمود به مثل زنبور عسل

۶ مطلب با موضوع «حرف» ثبت شده است

خدایی هست آن بالا که  هم چیز را زنده می کند.از شاخه های خشک شده گل رز در زمستان تا دل بنده اش را وقتی سیاه شده

قلمه ها خشک خشک بودند و حالا دارند کم کم سبز می شوند.

الف

این که من و چند تا بچه تهرانی بلند شویم چند صد کیلومتر وقت و پول هزینهکنیم. بلیط اتوبوس بخریم و برویم یک جای کشف نشده و به مردمش خدمت کنیم.وخیر سرمان آن روستاهایی که ،دستشویی ندارند ،دستشویی دار بشوند .و همین طور به ترتیب امکانات به روستاها اضافه شود همه روستاهامدرسه دار بشوند ،همه روستاها مسجد داشته باشند.وهزار و یک امکانات شهری دیگر. به جز این این که ما حس انسان دوستی مان را ماساژداده باشیم و فردا روز که خودمان از خودمان بپرسیم این همه سال عمرت را چه کار کرده ای می توانیم خودمان را گول بزنیم که من این همه به مردم کمک کردم چیز دیگری ندارد. توالت هایمان بعد از چند وقت چاهشان می گیرید و نمی شود حتی نزدیکش بشوی مسجد هایمان گرد و خاک می گیریدو باقی چیز ها هم همینطور از بین می روند .چرا ؟؟؟چون این چیز ها آنجا فرهنگ نشده چون ما جهادی رفته ایم و لی با خودمان برای مردم همه آن روستاها فرهنگ جهادی چشم روشنی نبردیم چون خواستیم همه کارها را خودمان کنیم و با مدل زشت شهری مان  همه چیز را بسازیمچون نپرسیدیم که آی اهل روستا شما چطور دست شویی می روید  منظورم این است که تقسیم بندی خانوداگی و قبیله ای شما طوری هست که بتوانید از یک توالت همه تان استفاده کنید. فکر نکردیم که مسجد را از مصالح همان روستا بسازیم مرد ها را تنبل تصور کردیم و ندانستیم که آنها هم فکر می کنند ما پول گرفته ایم همه این کارها را برایشان انجام دهیم و برویم.

ب

آن چند صد کیلومتر که بالاتر گفتم می شود یک جایی بین هرمزگان و کرمان و سیستان بلوچستان و اصلا همه این مختصات به کنار می شود یک جایی که آسمانش خیلی خیلی خیلی خیلی پیداست هم بالای سرمان روی سقف آسمان و هم توی چهره آفتاب سوخته بچه ها

ج

گروه جهادی هیئت هنر(عمار)و دانشگاه مذاهب(شهدای گمنام)قراره که اردوی جهادی عید رو با هم بروندو کارهای انجام دهند نه از ،جنس آن که در قسمت آ نوشتم کارهایی که قرار است بماند.

د

اگر خواستید کمک کنید:

6104-3370-5975-9124

احمد رضا اعلایی-بانک ملت

ه

نمک حرف های بالا هم میشود عکس ها که این پایین آمده

دقیق یادم نیست چندم دبستان بودم، شاید هم سال های ابتدایی راهنمایی، حتی نمی دانم کتاب دینی بود یا تاریخ، که داستان هجرت پیامبر را نوشته بود. همه هم کلاسی ها آن موقع شش دنگ حواسشان به این بود، که جزئیات را حفظ کنند وفردا که معلم پرسید چه سالی فلان اتفاق افتاده دست بالا کنند و تند تند با ذوق، سال و ماه و روزش را تحویل معلم دهند. اما آن موقع ها من حواسم پی این چیز ها نبود و کلی سوال های عجیب و غریب از همین متن های حفظی دور سرم می چرخید؛ مثلا چرا خدا به آن بزرگی اش جایی که حرم دارد اسمش مکه است؟ و همین مکه خشک و خالی؛ نه پیشوندی و نه پسوندی. ولی چ:/.,د قدم آن ور ترجایی که حرم پیامبر است اسمش با اسم پیامبر خوانده می شود.شهر را صدا می کنند: مدینة النبی یعنی شهر پیغمبر. 

آدم ها بزرگتر که می شوند آن سوال های عجیب و غریبشان کم کم رنگ می بازد. خوب من هم مثل همه آدم ها اصلا این سوالم را فراموش کرده بودم. هر چه باشد من هم بیست سالم شده بود. خیلی یکهو حج نصیبم شد؛ با پدر و مادر. مدینه که رسیدیم، آن سوال بچگی برایم زنده شد. مدینه با آن که خیلی خیلی با زمان پیامبرش فرق کرده، ولی هنوز هم شهر پیامبر است؛ بخواهم این چند جمله را واضح کنم، باید مثال خانه مادر بزرگ هایتان را بزنم؛ چه در قید حیات باشند و چه نباشند، آن خانه برای شما حال و هوای مادربزرگ را دارد حتی خانه مادربزرگ را هم که خراب کنند و جایش خانه نو بسازند، بازهم محل آن خانه حال و هوای مادر بزرگ را دارد. 

مدینه هم همیشه حال و هوای پیامبرش را دارد؛ هرچند  دشمنان  پیامبر تمام تلاششان را برای خراب کردن شهر کردند.

پ.ن:عکس ها برای استفاده طراح ها نذر مولای سخی شده اند و باکیلیک بر کلمه سایز اصلی می توانید دانلود بفرمایید.

پ.ن:عکس آخر را خیلی دوست دارم آن ها که مدینه رفته اند.خوب درکش می کنند.

التماس دعا

 

 

این مترو قدیمی ها را حتما دیده اید ،همان نسلی که اول ِاول آمد و من جزو حسرت های زمان کودکی ام  بود که یک بار هم شده صد تومن جور کنم و از ایستگاه حقانی تا مثلا پانزده خرداد را با مترو بروم و بعدش بیایم مدرسه به همه هم دبستانی ها پز بدهم که این همه راه را تنهایی و با مترو رفته ام.از این واگن هاهنوز هم هست...

چند وقت پیش در دفتر یکی از دوستان نشسته بودیم خواستند فیلم پخش کنند یکی که قبل تر فیلم را دیده بود گفت  این فیلمه خاک بر سری داره برایم خیلی جالب شد که چرا طرف نگفت صحنه سکسی یا هر چیز دیگری گفت خاک بر سری حالا این را می شود تعمیم داد به همه چیزمثلا به کلام و یا به تصویر...،این که گوینده یا فرستنده پیام برای بیان محتوایی که ناهنجار است و یا به زبان ساده تر برای مخاطب پیام اش زشت طلقی می شود از چایگزینی استفاده می کند که نه تنها صورت زشت پیام اول را ندارد بلکه مفهومی را متقل می کند که در بردارند نظر شخصی او هم هست و یا مثلا حضرت امام (ره)وفتی می خواهند بگویند کاباره و یا ... از واژه خانه های فساد در کنار کتابخانه ها استفاده می کنند و می گویند زمانی خانه های فساد در این مملکت از کتابخانه ها بیشتر بوده است.

 

حال بد این روزهایم اصلا برای مذاکره با آمریکا نیست ،برای آنهایی است که به دم درخیمه رسیده اند و منتظر اند امام شان بگو ید برگردند ،واز آن بدتر عده ای که مذاکره را معامله شرف و نان می دانند ونه نرمش قهرمانانه و بسی از این معامله خوشحال اند