مادر...
سال نو و دو رفتم حج، دوربینم رو همراه خودم بردم تمام روز هایی رو که مدینه بودیم می رفتم جلوی این در می نشستم تا ببینم کی شرطه ها کم می شوند روز آخذ اقامتمون در مدینه دوربینم رو تو جاکفشی هایی که به ایرانی هامی دهند،مخفی کردم جلوی این در که رسیدم سون دی و هفتاد دویست رو در آوردم هفتیاهشت تا عکس گرفتم که این عکس آخریشه بعد از عکاسی یهو صدای بیسیم شرطه ها بلند شد و من پاگذاشتم به فرار...
بعد ها هر چی بیشتر به ماجرا فکر کردم بیشتر فهمیدم که این عکس کار من نبوده و خودشون خواستن و کمک کردن که ثبت بشه
سایز اصلی تصویر رو می تونید در اینجا دانلود کنید
- ۴ نظر
- ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۵