زنبور عسل

امام را پرسیدند از شیعیان ،فرمود به مثل زنبور عسل

زنبور عسل

امام را پرسیدند از شیعیان ،فرمود به مثل زنبور عسل

کتاب خواندن در مترو

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ق.ظ

این مترو قدیمی ها را حتما دیده اید ،همان نسلی که اول ِاول آمد و من جزو حسرت های زمان کودکی ام  بود که یک بار هم شده صد تومن جور کنم و از ایستگاه حقانی تا مثلا پانزده خرداد را با مترو بروم و بعدش بیایم مدرسه به همه هم دبستانی ها پز بدهم که این همه راه را تنهایی و با مترو رفته ام.از این واگن هاهنوز هم هست... همان هایی که بین واگن هایشان راهی نیست این قطار ها معمولا زود خراب می شوند مهر امسال هم یکی از آن اولین هایش این اولین را از رنگ و رویش می گویم من رو تو ایستگاه نواب سوار کرد که برساندم به گلبرگ ولی خوب به علت کهولت سن هی وسط تونل ها می ایستاد تا نفس تازه کند تا سوار اش شدم همشهری داستان گرفتم و شور کردم به خواندن روایت های داستانی واگنی که من سوارش شده بودم چند خارجی هم داشت که خیلی شیک و مرتب روی صندلی نشسته بودند و با هم پچ پچ می کردند وسط تونل یرای بار اول که ایستاد برق هم قطع شد کنارم چند تا دانشجو بودند که از عینک هایشان می خورد شریف درس بخوانند تا مترو ایستاد و چراغ ها خاموش چراغ قوه گوشی انداختند روی همشهری داستان من بهشون و من ذوق زده ادامه داستانم را  می خواندم  یکی از انها که نزدیک تر بود سرش را آورد کنار گوشم و گفت تو واگن خارجی هستد ما نور انداختیم تو کتاب بخونی اینا فک کنن ما ایرانی ها چقدر به کتابخوانی اهمیت می دهیم.

پ.ن:کتاب خواندن در مکان های عمومی مصداق امر به معروف است یعنی ملت که تو را در حال کتاب خواندن می بینند پیش خودشان فکر می کنند چرا ما این طور از وقتمان استفاده نکنیم واین که اونها اینطوری فک کنن یعنی ما ایرانی ها واقعا به کتاب خواندن اهمیت می دهیم و ممکنه سال ها بعد تو مترو کسی نباشه که کتاب دستش نیست این یه تصور جذابه!!!

پ.ن:این طراحی روی دو تا کاغذ دوسانت در سیزده سانت کشیدم و جزو اولین کارهای من محسوب میشه:9

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ق.ظ
  • روح الله خسروی نژاد

نظرات  (۴)

خیلی خوب بود ... اصا تصور کتاب دست همه منو می بره تو رویا:)
:)
ماشاءالله. ماشاءالله. ماشاءالله.
روح الله، خوب می نویسی ها! ادامه بده :)؛ هم به نوشتن هم به طراحی :).

پاسخ:
ممنونم
لطف دارید
  • مهدی پورهصینی
  • سلام.از وقتی مجبور شدم هر روز سوار مترو شم تقریبا مشکل کتاب خونیم حل شد...واقعا خیلی از ما ها انگار نمیدونیم تو مترو هم میشه کتاب خوند...خیلی حال میده اوج شلوغی مترو کیفتو بزاری زمین یه کتاب یه دستت یه دست دیگت به میله...از اون همه شلوغی و همهمه یهو دنیای کتاب میبلعتت...و دیگه هیچ خبری از خستگی و انتظار نشستن به گوشت نمیرسه ... فقط این بلعیدن یه ذره بعضی وقتا آدمو میسوزونه...مثلا وقتایی که وقتی کتاب فکرتو که بلعیده بود(ببخشید)تف میکنه کف مترو میفهمی ایستگاتو رد کردی و باید (با همون سوزشی که اشاره شد) دوباره بری اونور مترو یه قطار سوار شی برگردی...
    سلام
    آره،اکثر مواقع یه کتاب همراهم دارم
    مخصوصا تو مترو
    واقعا امر به معروف جالبی هستش و تاثیر گذار...

    خداقوت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی