کتاب خواندن در مترو
این مترو قدیمی ها را حتما دیده اید ،همان نسلی که اول ِاول آمد و من جزو حسرت های زمان کودکی ام بود که یک بار هم شده صد تومن جور کنم و از ایستگاه حقانی تا مثلا پانزده خرداد را با مترو بروم و بعدش بیایم مدرسه به همه هم دبستانی ها پز بدهم که این همه راه را تنهایی و با مترو رفته ام.از این واگن هاهنوز هم هست... همان هایی که بین واگن هایشان راهی نیست این قطار ها معمولا زود خراب می شوند مهر امسال هم یکی از آن اولین هایش این اولین را از رنگ و رویش می گویم من رو تو ایستگاه نواب سوار کرد که برساندم به گلبرگ ولی خوب به علت کهولت سن هی وسط تونل ها می ایستاد تا نفس تازه کند تا سوار اش شدم همشهری داستان گرفتم و شور کردم به خواندن روایت های داستانی واگنی که من سوارش شده بودم چند خارجی هم داشت که خیلی شیک و مرتب روی صندلی نشسته بودند و با هم پچ پچ می کردند وسط تونل یرای بار اول که ایستاد برق هم قطع شد کنارم چند تا دانشجو بودند که از عینک هایشان می خورد شریف درس بخوانند تا مترو ایستاد و چراغ ها خاموش چراغ قوه گوشی انداختند روی همشهری داستان من بهشون و من ذوق زده ادامه داستانم را می خواندم یکی از انها که نزدیک تر بود سرش را آورد کنار گوشم و گفت تو واگن خارجی هستد ما نور انداختیم تو کتاب بخونی اینا فک کنن ما ایرانی ها چقدر به کتابخوانی اهمیت می دهیم.
پ.ن:کتاب خواندن در مکان های عمومی مصداق امر به معروف است یعنی ملت که تو را در حال کتاب خواندن می بینند پیش خودشان فکر می کنند چرا ما این طور از وقتمان استفاده نکنیم واین که اونها اینطوری فک کنن یعنی ما ایرانی ها واقعا به کتاب خواندن اهمیت می دهیم و ممکنه سال ها بعد تو مترو کسی نباشه که کتاب دستش نیست این یه تصور جذابه!!!
پ.ن:این طراحی روی دو تا کاغذ دوسانت در سیزده سانت کشیدم و جزو اولین کارهای من محسوب میشه:9
- جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ق.ظ